آدریانآدریان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

آدریان عشق مامانღ

13 ماهگی دردونم

سلام دردونه ی مامان ،مامان به قربون اون چشمهای قشنگت بشه که داری با لذت خاطراتت را میخونی .عزیزمی مامان نمیدونم الان که داری میخونی من کجا و در چه حالیم اما بدون در هر شرایطی که باشم تو تنها امیدم به این کره ی خاکی هستی و میپرستمت فسقلم قربونت بشه مامانی که وارد دومین سال زندگی قشنگت شدی امیدوارم همیشه همینطور شاد و خندون باشی و هر روز شاهد موفقیتت باشم عزیزم میدونم یه روزی میشه که خیلی خیلی بهت افتخار میکنم .عزیز من اینقدر این روزها بزرگ شده که واسه خواسته هاش با ما میجنگه و هر چیزی که میخواد کلی جمله نامفهوم میگه و بعد هم شروع میکنه به جیغ زدن و البته که هر چیزم نفهمیم با اشاره بهمون نشون میده تا شاید ما درک کنیم منظورشو .ای خدا ه...
26 دی 1392

تولد 1 سالگی میوه عشقمون

سلام گلدونه مامان ببخش منو میدونم خیلی دیر کردم ولی شرمندم پسرم اما حالا با کلی خبرهای خوب خوب اومدم اول از همه تولدت مبارک ماه مامان بالاخره 1ساله شدی عروسکم اون روزی رسید که واسش لحظه شماری میکردم گل مامان و تو اینقدر بزرگ شدی که تو جشن یک سالگیت دست میزدی و شادی میکردی و اشک را به چشمهای مامانت اوردی عروسکم خدایا شکرت که این روزها را میبینم من و بابایی عاشقانه میپرستیمت فسقلم اول از همه بگم که شما امسال 3تا تولد داشتی و حسابی خوش به حالت بود اولین تولدت که مامان زری واست گرفت و شما یه کادوی پیش زمینه ایی گرفتی روز تولدت یعنی 19 اذر مامان زری واست کیک گرفت و ما را دعوت کرد و بهت یه ماشین خوشمل کادو داد و خاله صفورا هم واست یه لگوی خوش...
16 دی 1392

تولدت مبارک آدریانم

سلام گلدونه مامان بالاخره روزی که اینهمه منتظرش بودم رسید بله  روز تولدت و تو شدی 1 ساله ویه مرد تمام عیار مامانی به فدای این فرشته کوچولو پارسال این موقع تو نبودی صبح یکشنبه تو نفس کشیدی و من شدم مامان به همین اسونی به همین راحتی اره گلکم تو شدی دار و ندارم ومن با بودنت دنیا را زیر و رو کردم  به بودنت به وجودت به خنده هات دل بستم و غیر از تو هیچکس و هیچ چیز را دیگه با ارزش ندیدم انشالله هزار ساله بشی ماه مامان خدا را شکر که وجودت شد افتخارمن و به همه کسایی که چشمشون بود به زندگیمون ثابت کرد عشق منو بابایی یه عشق ابدیه حتی اگه هزارتا مشکل توش باشه ما مال همیم و اینو کسی نمیتونه عوض کنه خدایا شکرت که 1 سال بهم اجازه دادی با نف...
16 دی 1392

باورش سخته

باورش سخته داری میشی یک ساله خدای من چه زود گذشت نامردیه از وقتی که این فرشته را بهم بخشیدی روزها سرعت گرفتن اجازه  نمیدن کمی بیشتر مادری کنم میدونم من تا عمر دارم دیگه مادرم اما نذار شیرین ترین لحظات فرزندم را اسون از دست بدم از موقعی که داریم به روز میلادت نزدیک میشیم هم خوشحالم هم ناراحت خوشحال واسه اینکه پسرکم داره رشید و رشیدتر میشه ناراحت واسه اینکه چقدر زود نوزادیش را از دست دادم پارسال این موقع چه حسی بود اصلا نمیدونستم مادر بودن چه مدلیه اما حالا میدونم مادر بودن را تجربه کردم مادر بودن یعنی...... یعنی از همه ی زندگیت بگذری تا فقط یه لحظه یه لحظه پسرت را شاد ببینی مادر بودن یعنی دیگه زندگیت بدون اون معنا نداشته...
18 آذر 1392

12 ماهگیت مبارک

وای جون مامانی سلام بالاخره مردی شدی واسه خودت و صد البته تکیه گاه من اما بعد از بابایی  امیدوارم همیشه سالم و  سلامت باشی عزیزکم اگه تمام دنیا را هم بهم بدن با یه لحظه در کنارت بودن قابل مقایسه نیست عروسکم  قربونت بشه مامانی این روزها اینقدر ماه شدی که میمیرم واسه در کنارت بودن ولی شیطونی هات و زمین خوردنای گاه و بیگاهت و ترس از جدا موندن از من و بدون من و بابایی نخوابیدنت دیگه اجازه نمیده که بیام و از زیباییهات تعریف کنم ولی من سر قولم هستم و از انچه که در خاطرم بمونه همیشه واست یادداشت برداری میکنم تا روزی دلیل این عشق زیبای من و بابایی را بدونی دوست دارم وروجکم این روزها وای که یه جا بند نمیشی و همش یا در حال زمین خور...
18 آذر 1392

11 ماهگی مرد من

سلام عشقم دوست دارم هوارتا جون مامان دو هفته ای هست 11 ماهه شدی اما شیطونیات و البته بی حوصلگی مامان نمیزاره بیام و واسه عزیزترین موجود زندگیم بنویسم اخه مامانی من تنها امیدم تویی واسه زندگی .لبخندهای هر روزه ی توست که بهم جون میده و هر چقدر هم که بخوام واسه وجودت ازت تشکر کنم بازم کمه اما بهترینم بدون همیشه و هر لحظه وجود توست که باعث ادامه  زندگیم میشه بعد از داشتنت وابستگیم به این کره ی خاکی بیشتر شده و همش از این که روزی کنارت نباشم وحشت دارم و از اون روز میترسم اخه حس کردنت دیگه نمیتونه از ذهنم پاک بشه باید هر لحظه کنارم باشی تا نفسهام با نفسهات به شماره بیفته اما از این حرفها بگذریم بذار از این روزهات بگم و اینکه چقدر واسمون...
12 آبان 1392

سالگرد ازدواج من و بابایی

سلام  عمر مامان خوبی پسرم? من و بابایی خوبیم و خوشحال آخه دیروز هشتمین سالگرد ازدواجمون بود و البته شما وارد 11 ماهگی شدی که مفصل از این ماه و شیطونیهات واست مینویسم. پارسال  این موقع شما تو دل مامانی بودی اما امروز کنارمو نی و من خدا را شکر میکنم واسه داشتنت  . چه قدر خوبه که تو کنارمونی و با هم این روز قشنگ و جشن میگیریم .من واسه داشتن شماها خدا راشکر میکنم .خدا راشکر میکنم که عشقمون سرانجام داشت و واسه اونایی که میگفتن نمیشه شد یه جواب درست وحسابی عزیزکم انشاللاه همیشه کنار هم شاد و سلامت باشیم .خدایا  بازم شکر روزی هزار بار واسه این عشق قشنگ که بهم عطا کردی که من به داشتنش میبالم .آخه بهترین مرد دنیا رانصیب...
21 مهر 1392

پارک و بازی

سلام گل گل مامان دوست دارم یه دنیا ماه من  امروز با بابایی بردیمت پارک و کلی خوش گذروندیم و تو هم بازی کردی تاب بازی و سرسره .مامانی به فدات که بچه ها را اونجوری نگاه میکردی بمیرم برات دوست داشتی باهاشون بازی کنی اما مامانی تو هنوز خیلی کوچولویی  اما عوضش خودم و بابایی کلی باهات بازی کردیم میزاشتیمت توی سرسره و تو هم ذوق میکردی واسمون بعد هم که نگاه به بچه های بزرگتر میکردی میخواستی تو هم بشینی و از سرسره بیای پایین من و بابایی هم بهت میخندیدیم اخه مامانی شما نمیتونستی و من و بابا هم میخوابوندیمت رو سرسره ماهم که دیدیم به تو خوش گذشت قول دادیم هر هفته ببریمت اینم عکسای گل من ...
15 مهر 1392

تولد بابایی

سلام عزیزم خوبی مامانی ؟ امروز بهت نمیگم عشقم چون امروز تولد عشق اولمه یعنی بابایی آخه من اول عاشق اون شدم و بعد از اون عشق پاک خدا تو را بهمون هدیه داد آخه منو بابایی یه عشق رویایی با هم داریم و تو این عشقو قشنگتر کردی این را گفتم که بدونی من و بابایی  چه قدر همدیگه را دوست داریم و تو باید به این عشق احترام بزاری عزیزکم . اینکه تو آغوش بابایی آروم میگیرم و این آرامش را با دنیا عوض نمیکنم را بدون تا همیشه به مامان و بابات افتخار کنی آخه بابایی بهترین همسر دنیاست و من عاشقانه دوسش دارم   بدون اگه لحظه ای تلخی وارد زندگیمون میشه گذراست و اینو تلخی را باور نکن که من و بابایی  بدون هم میمیریم و من خدا را به خاطر آفرینش...
10 مهر 1392