آدریانآدریان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

آدریان عشق مامانღ

16 ماهگی ماهکم

بازم مثل همیشه مبارکت باشه مامانی ایشالا که همیشه سالم باشی و موفق .مامان به فدات ببخش که این همه دیر میام واسه نوشتن اما کارای خونه و خریدای قبل از عید و شیطنتاهای تو اجازه نمیداد مامانی .اما یه خبر خوشحال که شما توی 15 ماهگی راه افتادی وتو 16 ماهگی دیگه بدون کمک من و بابایی راه میرفتی و هرجا دوست داشتی سرک میکشیدی و چه سخته که تو شیطون دیگه راحت همه جا را میریزی به هم ولی مهم نیست من همیشه عاشقتم یه دونم.  در ضمن گل مامانی یاد گرفته میگه ادریان یه وقتایی هم موبایل را برمیداره میگیره رو گوشش میگه ادی مامانی به فدات که میخوام بخورمت این روزها دوست دارم عشقم ایشالله همیشه سلامت باشی عروسکم و چشم حسود از روی ماهت دور باشه ...
14 ارديبهشت 1393

نوروز 93

عیدت مبارک عروسکم ایشاالله که همیشه سالم و تندرست باشی و من به وجودت افتخار کنم گل پسرم خدا را شکر عید خوبی بود تونستم یه کمی استراحت کنم با وجود بابایی خیلی راحتر بودم چون تو همه کارای تو بهم کمک کرد و نذاشت سخت بگذره بهم .حسابی مهمونی رفتیم و حسابی هم مهمون واسمون اومد و این میون فقط شیطنتهای تو کم بود ولی فدات بشم عروسکم همه دوست دارن و این شیطنت هات هم جاش رو سر مامانه فقط ناراحتیمون مریضی تو بود که از شب قبل سال تحویل تب و اسهال شدید گرفتی و تا 3 روز تب داشتی بردیمت دکتر گفت ویروسه و اما این اسهال تا اخر عید ادامه داشت بمیرم برات مامانی که کلی لاغر شدی .دیگه اینکه با بابایی این چند روز همش رفتیم گردش که بهت خوش بگذره ،بردیمت باغ پ...
14 ارديبهشت 1393

سفر دبی

سلام گل پسر مامان این روزها یکمی حال مامانت خوب نیست واسه همین بابایی تصمیم گرفت ببرتمون مسافرت که دستش درد نکنه و تو این سفر به تو عزیز دل مامانم خیلی خوش گذشت  و همش به گردش بودی و مامان و بابا هم کلی واست خرید کردن و لباسای خوشگل خریدن که مبارکت باشه عزیز دلم خدا را شکر که دوست داشتی شادی تو من و بابا را هم شاد کرد ولی تو فرودگاه کسی نبود که ما را نشناسه با جیغایی که تو میزدی همه خنده اشون میگرفت و منم از خجالت لبخند میزدم اخه چیکار کنم پسرکم از دست تو و اینکه روز قبل رفتیم دکتر و واست برا تو هواپیما دارو گرفتیم که بخوابی و تو هم تا سوار هواپیما شدیم خوابیدی و اونجا بیدار شدی منم خوشحال از این موضوع  همه تو هواپیما عاشق ...
18 فروردين 1393

15 ماهگی فرشته کوچولو

وای پسرم مبارک مبارک بالاخره 15 ماهه هم شدی .این روزها شیرینی مثل عسل اینقدر خوردنی شدی و خودتو تو دل همه جا میکنی که میخورمت ولی یه جیغهایی میزنی که سرسام گرفتم اما عیبی نداره دکتر میگه روند تکامل این مرد کوچولو منه و خوب میشه میگه چون میخوای حرف بزنی اینجوریه و منم امیدوارم همین طور باشه اخه مامانی مرد که جیغ نمیزنه جیغ مال زنهاست و دیگه اینکه تا باهات بازی میکنم واسه تشکر میای لبهامو گاز میگیری میخوای بوس کنی پسرم اینم مدل بوس کردنته و این که یاد گرفتی میگی بق بق یعنی بوق بوق از بس تو سی دی تکرار میکنه واست اول تعجب میکردم چی میخوای بگی تا فهمیدم کلی قربون صدقت رفتم و خلاصه که دوست دارم خیلی زیاد به چشمهاتم خیلی میاد و...
18 فروردين 1393

عروسک من

مامانی به فدات میخواستم واست شعری که همیشه میخونم برات را بنویسم تا همیشه تو ذهنت و قلبت باشه عروسکم مامانی این شعر را خیلی دوست داره و از کودکی خودش باهاش کلی خاطره داره واسه همین توی نجوا هام واست زمزمه اش میکنم تا یادم نره کودکیم و کودکم را عروسک قشنگ من قرمز پوشیده رو تخت خواب مخمل ابیش خوابیده یه روز مامان رفته بازار اونو خریده قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده عروسک من چشمهاتو باز کن وقتی که شب شد اونوقت لا لا کن  بیا بریم توی حیاط با من بازی کن توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن نمیدونم چقدر این شعر را درست ...
8 بهمن 1392

اولین تاتی تاتی پسرم

سلام گل گل مامان خوبی پسرم مامان فدای اون خنده هات که  تو 14 ماهگی اولین قدمهاتو برداشتی عزیزم مامانی عاشقته پسر تنبلم عزیزمی مامان خودم جای جای اون قدمهاتو بوسه بارون میکنم مبارک باشه مامان تاتی تاتی کردنت .دیدی پسرم عجله داشتی واسه راه رفتن بالاخره هم راه افتادی عشقم.دوست دارم یکمی دیر بود چون تو گل پسرم بدنت ضعیفه و بیشتر از هر چیزم با احتیاط عمل میکنی اما مامانی تا راه میری قیافت دیدنیه من که میمیرم از خنده پاندا پاندا راه میری فدات بشم  دلت را میدی جلو و دستات را باز میکنی اگه هم کسی باهات حرف بزنه تعادلت بهم میخوره و تالاپ میافتی مامان به قربونت دوست دارم که هر لحظه شیرینتر از روز اولی .خیلی عزیزی واسم پسرم. ماد...
8 بهمن 1392