آدریانآدریان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

آدریان عشق مامانღ

سفر دبی

1393/1/18 2:24
نویسنده : مامان سپیده
823 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر مامانماچ این روزها یکمی حال مامانت خوب نیست ناراحتواسه همین بابایی تصمیم گرفت ببرتمون مسافرت که دستش درد نکنه و تو این سفر به تو عزیز دل مامانم خیلی خوش گذشت قلب و همش به گردش بودی و مامان و بابا هم کلی واست خرید کردن و لباسای خوشگل خریدن که مبارکت باشه عزیز دلم خدا را شکر که دوست داشتی شادی تو من و بابا را هم شاد کرد مژهولی تو فرودگاه کسی نبود که ما را نشناسه با جیغایی که تو میزدی همه خنده اشون میگرفت و منم از خجالت لبخند میزدم خجالتاخه چیکار کنم پسرکم از دست تو و اینکه روز قبل رفتیم دکتر و واست برا تو هواپیما دارو گرفتیم که بخوابی و تو هم تا سوار هواپیما شدیم خوابیدی خوابو اونجا بیدار شدی منم خوشحال از این موضوع  همه تو هواپیما عاشق شیرین زبونیای تو شدن و همش میومدن میگفتن وای خانم چقدر بچتون خوشگله و اسمت را میپرسیدن و تا میشنیدن کلی از زیبایی اسمت تعریف میکردن چشمکحتی یه خانمی زنگ زد به پسرش المان و گفت حتما باید اسم نوه امو اگه پسر شد بزاری ادریان منم به وجود تو افتخار میکردم و خدا را شاکرم عزیز دل مامان اما اونجا همش میخواستی بیای بغلم من و بابایی هم چون تو دوست داشتی دستت را میگرفتیم و تو پاساژا راهت میبردیم اما اینم بگم که گل پسرم فوقا العاده از مترو میترسید و تا سوار میشدیم تا زمانی که برسیم گریه میکردگریه منم دلم برات میسوخت مامانی اما چه میکردم و خلاصه که ما هم اذیت شدیم اما ارزش کنار هم بودن را داشتبغل ولی گل پسرم با همه خانمهای جوون یاد گرفته بود با ناز و عشوه بای بای میکرد بای بایو من و بابایی هم میخندیدیم و تا میگفتیم ادریان بای بای کن زود شروع میکردی یا تا میگفتیم ادریان بوس بده تو هم زود کف دستت را بوس میکردی و میفرستادی برای مامان .یه هواپیما کوچولو هم برات خریدم اونجا باهاش بازی کنی تو هم خیلی دوست داشتی و همش باهاش سرگرم بودی و دیگه اینکه کل این چند روزا تو سفر هیچی جز شیر نخوردی نه میوه نه غذا کلا تو اگه تو خونه خودمون نباشیم غذا نمیخوری خلاصه که بهمون خوش گذشت و دست بابایی هم درد نکنه کلی روحیم عوض شد ایشالله که همیشه پسرکم به سفرهای خوب باشه و بهش خوش بگذره اینم عکسای گل مامانی 

اینم ادریان شیطونخنده

پسندها (1)

نظرات (0)