13 ماهگی دردونم

سلام دردونه ی مامان ،مامان به قربون اون چشمهای قشنگت بشه که داری با لذت خاطراتت را میخونی .عزیزمی مامان نمیدونم الان که داری میخونی من کجا و در چه حالیم اما بدون در هر شرایطی که باشم تو تنها امیدم به این کره ی خاکی هستی و میپرستمت فسقلم قربونت بشه مامانی که وارد دومین سال زندگی قشنگت شدی امیدوارم همیشه همینطور شاد و خندون باشی و هر روز شاهد موفقیتت باشم عزیزم میدونم یه روزی میشه که خیلی خیلی بهت افتخار میکنم .عزیز من اینقدر این روزها بزرگ شده که واسه خواسته هاش با ما میجنگه و هر چیزی که میخواد کلی جمله نامفهوم میگه و بعد هم شروع میکنه به جیغ زدن و البته که هر چیزم نفهمیم با اشاره بهمون نشون میده تا شاید ما درک کنیم منظورشو .ای خدا هر چقدر بگم شکرت بازم کم گفتم دوست دارم خدا جونم که منو اینهمه لایق دونستی میدونم که باید لایقش باشم و امیدوارم همینطور بشه همه ی سعیم را میکنم که اونی باشم که لایق این پسر و البته همسر خوبم باشه .مامانی به فدات از هر کلمه که میزنی یه بابا تو حرفهاته و اینو من دوست دارم و خوشحالم که وقتی بابا از در میاد با خنده انگار میخوای جواب سلامش را بدی و ازش به خاطر زحمتهایی که میکشه تشکر کنی انشالله که خدا همیشه مراقب بابایی باشه که اون تمام دار و ندار منه و عاشقشم بیشتر از همیشه البته این روزها کار بابایی خیلی زیاد شده و کمتر تو خونه و کنار ماست و منم از این موضوع ناراحت اما به خودم دلداری میدم و میگم زود میگذره و شرایط بهتر میشه و بابایی هم میتونه بیشتر پیشمون باشه اما از تو بگم که دیگه راحتی و خوابیدن  و اسایش مامانی تموم شد تمام در کابینتا را را با ربان بستم از بس که میرفتی و چینی ها را میزدی میشکستی و هر چی تو خونه بوده از دست شما جمع کردم بله اینجوریاست الکی مرد نشدی واسه خودت من کلی زحمت دارم میکشم که به داشتن تو میارزه ولی خیلی خیلی شیطون شدی و این منو هم از پا در اورده که دیگه کم اوردم البته همه یه جورایی بهم کمک کردن اما اخرش تو پسر منی و تمام وظیفت به عهده من انشالله که بتونم اونجور که باید تربیتت کنم وروجک.ببین چه شیطون شدی دیگه نمیزاری عکسم ازت بگیرم