مرد شدی مامانم
فدات بشم مامانی الان که واست مینویسم هنوز باورم نمیشه که اینقدر مرد شدی خدایا عظمتت را شکر. امشب که باز مثل دیشب اومدم بهت دنت بدم شما هم که سابقت خرابه بالا آوردی و منم عصبانی بد دعوات کردم گل پسرم هم که دید من عصبانیم اول گریه کرد بمیرم برات تا دید فایده نداره هی دلبری کرد و خندید بازم تا دید خیر بی تاثیره و مامانی همچنان عصبانیه هی از م ن بالا اومدی که مثلا" از دلم در بیاری اما دیدی نه انگار اینبار مامانی خیلی ناراحته بابایی بهت گفت پسرم مامان ناراحته بوسش کن تو هم دستای کوچولوتا گرفتی به تخت و اومدی چند بار بوسم کردی وای باورم نمیشد که پسرم اینقدر بزرگ و فهمیده شده باشه از خوشحالی اشک تو چشمای بابایی جمع شده بود و منم فقط بوست می...
نویسنده :
مامان سپیده
1:35