آدریانآدریان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

آدریان عشق مامانღ

مرد شدی مامانم

1392/7/1 1:35
نویسنده : مامان سپیده
318 بازدید
اشتراک گذاری

فدات بشم مامانی الان که واست مینویسم هنوز باورم نمیشه که اینقدر مرد شدی بغلخدایا عظمتت را شکر. امشب که باز مثل دیشب اومدم بهت دنت بدم شما هم که سابقت خرابه بالا آوردی و منم عصبانی بد دعوات کردم گل پسرم هم که دید من عصبانیم اول گریه کرد گریهبمیرم برات تا دید فایده نداره هی دلبری کرد و خندید خندهبازم تا دید خیر بی تاثیره و مامانی همچنان عصبانیهقهر هی از من بالا اومدی که مثلا" از دلم در بیاری اما دیدی نه انگار اینبار مامانی خیلی ناراحته بابایی بهت گفت پسرم مامان ناراحته بوسش کن تو هم دستای کوچولوتا گرفتی به تخت و اومدی چند بار بوسم کردی ماچوای باورم نمیشد که پسرم اینقدر بزرگ و فهمیده شده باشه از خوشحالی اشک تو چشمای بابایی جمع شده بود و منم فقط بوست میکردم و فشارت میدادم میخواستم حست کنم به بابایی گفتم باورم نمیشه دارم از خوشحالی بال در میارم در گوشت گفتم پسرم تو بهترین اتفاق زندگیمی دوست دارم بیشتر از هر زمانی بعد هم ازت معذرت خواهی کردم که دعوات کردم بعد هم از خوشحالی زود زنگ زدم واسه مامان زری تعریف کردمنیشخندآخه  باورش سخته پارسال این موقع همش تو فکر اتاقت بودم و آماده کردنش واسه گل پسرم و همش میگفتم کاش میشد یه لحظه از تو شکمم درش بیاریم ببینیم چه شکلیه اما حالا تو بغلمی و بوسم میکنی خدایا شکرت واسه این نی نی باهوشقلب

اینجا هم اولین باره که موفق شدی از زیر میز بیای آشپزخونه فسقلم اول گریه میکردیگریه که چرا نمیتونی بیای مامانت نباشه تو گریه کنی

اینجا هم که نمیدونستی از خوشحالی موفقیت چه کار کنی و کم کم اومدی جلو 

آفرین مامانتشویق

موشم این روزها کلی شیطون شدیماچو البته خوردنیاز خود راضی


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)