آدریانآدریان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

آدریان عشق مامانღ

عاشق همین شیطنت هاتم

1392/6/16 14:22
نویسنده : مامان سپیده
196 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم ... تاج سرم یه دنیا بوسسسسسسسسس واسه تو یه دونه پسر که مانندش را هیچ کس نداره درست خوندی هیچ کس و من اینو باور دارم که تو بهترین پسر دنیایی در هر زمان و هر شرایطیقلب
مامانی به فدات که اینقدر پسر خوبی هستی این روزها که مامانی میره باشگاه مثل یه بچه خوب پیش بابایی میمونی بابایی هم خوب مواظبته اخه نگران بودم نتونه مواظبت باشه اما امتحانشو پس داده نیشخند روز اولی که گذاشتمت پیشش همش دلم با تو بود اصلا" نفهمیدم چه طور ورزش  کردم یه لحظه صورت ماهت از جلو چشمام کنار نمیرفت چه قدر دوری ازت سخت بود بعد هم که اومدم با بابایی اومده بودید پیشواز مامانی دم در تو هم از دور که منو دیدی جیغ میزدی قربونت بشم و پریدی بغلم منم کلی بوسیدمت اخه وقتی میرفتم واسه اولین بار پشت سرم گریه کردی الهی بمیرم اما حالا دیگه سعی میکنم بخوابونمت بعد برم ولی روز دوم از خواب بیدار شده بودی و گریه که بابایی با کلی زحمت خوابونده بودت رو تختت اینم مدل خوابیدنت ماچ

عزیز دلم اما از شیطنت های این روزهات بگم که شیرینتر از قبل شدی ...........چند روزیه که  تا میبریمت بیرون با همه مردم بای بای میکنیو با ناز میگی ((بابای)) اونموقع دلم میخواد بخورمت و البته خدا نکنه کسی بهت بخنده میخوای بری بغلش هر کسی که باشه و دیگه نمیای اگه هم بغلت نکنه غر میزنی که چرا سوالاخه مامانی زشته منم خجالت میکشمخجالتاصلا" پسر خوش اخلاقم نمی دونه غریبی چی هست از خود راضیو دیگه اینکه دیروز بابایی داشت مستند حیوانات را میدید که تو هم با روروئک دویدی رفتی جلو تی وی و تا کلی وقت وایستاده بودی نگاه میکردی منو بابایی هم با تعجب به هم نگاه میکردیم دوست داشتی مامانی اینم ارثیه اخه امکان نداره بابایی و بابا فریدون این برنامه را از دست بدند تو هم شدی مثل اوناقهقهه دیگه هم هیچ جای خونه تمیز نیست هر چی تمیز میکنم باز جای دستا کوچولوت روی همه وسایله منم هی میگم آدی تو را خدا نکن خسته شدم پسرمخنثیراستی مثل مامانی هم از صدا فرامرز اصلانی خوشت میاد تا آهنگ صدایم کن را میزاره تا اخرش گوش میدی اینم ارث منهنیشخند دیروز هم که گذاشتمت رو تختت دیدم داری تند تند از تخت بالا میری شیطونکم منم ازت عکس گرفتم

و اینم اولین کشف ادریان از کشوی اشپزخونه فدات بشم که تا برداشتی پا گذاشتی به فرار که کسی ازت نگیره و جیغ میزدیو ذوق میکردی خنده

اینم در جا برنجی بدبخت مامان که روزی صد بار بر میداری و میندازیش زمین خنثی


                               دوست دارم عشق من

                                              

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)