خوشحالم خیلی
سلام گلک مامانی خوشحالم خیلی دوستم دارم زیاد اونقدری که نمیتونم توصیفش کنم عزیزم عاشقتم امروز بالاخره به تنهایی ایستادی بدون کمک منو بابا انگار یکم ترست ریخت اخه از صبح خیلی ناراحت بودم و همش تو فکر که چرا تو هنوز نه راه افتادی و نه حتی تونستی یکم بایستی و هیچ شوقی از خودت نشون نمیدی منم تا تونستم امروز باهات تمرین ایستادن روی پاهات را کردم فدای اون چشمهات بشم که قدر شناس بودی و دل مامانی را نشکوندی و ساعت 12:10شب اومدی سمت مامانی و مثل همیشه که من تکیه گاهتم از من بالا رفتی و ایستادی و یه دفعه دیدم دستم را ول کردی و داری میخندی مامان به قربونت من و بابایی خیلی خوشحال شدیم از اینکه پسرمون مرد شده ،منم فقط اشکهام بود که میریخت و بوسه بارونت کردم بابایی هم همش میگفت دیدی پسرمون مرد شده دیگه ناراحت دیر راه افتادنش نباشیا،امروز شما در یکسال و یک ماه و یک هفتگی بدون کمک من و بابایی به تنهایی ایستادی البته قبل هم چند باری به صورت چند ثانیه ایی ایستاده بودی اما نه اینجور به صورت کامل من به وجودت به داشتنت افتخار میکنم عزیز دلم میدونم یکم دیر ایستادی و دیر هم راه میافتی اما این مهم نیست مهم اینه که تو سالم و سلامتی پسرکم ،بعد هم دیگه هر چی من و بابا سعی کردیم بلندت کنیم تا بازم بایسنی نذاشتی فدات بشه مامان که کار ،کار خودته و اگه دوست نداشته باشی کاری را انجام نمیدی دوست داریم یه دنیا مامانی،بی صبرانه منتظر راه رفتنت هستیم