شهر عجایب
پسرم جمعه هفته قبل با بابایی بردیمت شهر عجایب دوست داشتی مامانی اول سوار یه زنبور کردیمت که تکون میخورد تو هم تعجب کرده بودی و زود خسته شدی بلندت کردمو دوباره گذاشتمت تا ایستاد با دستت بهش میزدی که چرا تکون نمیخوره قربونت برم که اینقدر جیگری بعد هم با بابایی سوار اسبهایی که میچرخه شدی و کلی حال کردیو محکم میله را چسبیدی که نیافتی فدات بشم که مواظب خودتی اما بابایی هم مواظبت بود نفسم
اینم عکست ماه من
بعد هم با مامان زری و خاله سمیه رفتیم سیتی سنتر من و بابایی تو را دادیم مامان زری تا اومدیم پیشتون دیدم مامان زری تو را گذاشته تو سبد خرید تو هم جیغ میزدیو ذوق میکردی و با وسایل بازی میکردی فدات بشم که اینقدر شیرینی پسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی