ترس جدایی....
پسرم دوست دارم انقدری که از بزرگ شدنت و اینکه منا تنها بزاری و واسه اغوشم بزرگ بشی وحشت دارم اما میدونم باید بی منت دوست داشته باشم و هر زمان که خواستی آزادت بزارم آزاد ....آزاد
ولی چه کنم من یه مادرم و کم طاقت و ترس از زمانه .....
دلم میخواد همیشه مال من باشی و هر زمان که اراده کنم مثل حالا با بوسه ای قهقه ی خنده هات را بشنوم این نیازت به من وقتی گرسنه ای یا ترسیدی منو می ترسونه از زمانی که دیگه بهم نیاز نداری اون زمان من کجای زندگیتم پسرم؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی